جایگاهسازی یعنی تدوین جایگاهی که میخواهیم در ذهن مشتریان داشته باشیم در مقایسه با رقبا. استراتژی برند باید بتواند چشم انداز شما را با تجربه مشتری همسو کند.
اولین باشید
بکوش اولین باشی، هیچکس به خاطر نخواهد آورد دومین نفری که از در وارد شد چه کسی بود. (والتر هیگن)
در هر حرفهای که باشیم میتوانیم اولینهای جدیدی بوجود بیاوریم. همه از مزایای اولین بودن مطلع هستند. اولین بودن معمولا منجر به رهبر بودن نیز خواهد شد.
مایکل دل اولین کسی بود که فروش مستقیم رایانه شخصی را راه اندازی کرد و اکنون بزرگترین فروشنده مستقیم سیستمهای رایانهای در دنیاست.
جف بزوس اولین فروشگاه آنلاین کتاب را ایجاد کرد و هنوز هم شماره یک این بازار است.
اولین بودن استراتژی خوبی برای کارآفرینان و کسانی است که دست به خلق و ایجاد محصولات جدید میزنند. گاهی اول بودن صرفا با کشف یک بخش از بازار که نیاز برطرف نشدهای دارند بدست میآید. گاهی برای اول بودن باید یک دسته یا زیردسته جدید در کسبوکار خود ایجاد کنید.
رهبر باشید
راههای زیادی برای رهبر بودن وجود دارد. شما میتوانید رهبر دپارتمان یا شرکت خود یا حتی خیریه مورد علاقه خود باشید. یا ممکن است رهبر فروش در سازمان یا بخشی از بازار باشید. بسیاری از حرفهایها ادعای رهبر بودن دارند و احساس میکنند مانند یک رهبر عمل میکنند اما ادراک دیگران از آنها “رهبر بودن” نیست. شما باید با ایدههایتان دیگران را رهبری کنید و یک نمونه و مثال برای دیگران باشید. به عنوان یک رهبر باید بتوانید ایدههای خود را طوری بیان کنید که در یادها بماند و بتوانید الهام بخش دیگران باشید.
اتخاذ جایگاه ضد رهبر
به همان اندازه که رهبران بخشی از اسطورههای ما هستند شورشیان نیز جایگاه خود را دارند. آنها که از مسیر همیشگی و مقرر شده پیروی نمیکنند. چالشگران!
فولکس واگن برای جایگاهسازی در بازار ماشین آمریکا از این استراتژی استفاده کرد. ماشینی کوچک با شعار در برابر تمامی ماشینهایی که آن زمان ساخته میشدند و هیکلی بزرگ داشتند.
در برندسازی شخصی مایکل مور کارگردان آمریکایی نمونه کلاسیک این استراتژی محسوب میشود.
اتخاذ این استراتژی ریسک بالایی دارد و برای کسانی مناسب است که نسبت به جایگاه خود اعتماد و اطمینان کامل دارند یا چیزی برای از دست دادن ندارند.
اتخاذ این استراتژی برای کارآفرینان نیز میتواند گزینه مناسبی باشد. شما باید نقاط تمایز کسبوکار خود را به عنوان نقطه مقابل آن چیزی که رهبر بازار نقطه قوت خود میداند جایگاهسازی کنید. شما و شرکت شما به عنوان سمبلی از هر آنچه که لیدر بازار نیست شناخته میشود.
به عنوان مثال:
رهبر بازار بزرگ است: شما به عنوان کوچک و چابک
رهبر بازار یک محصول بدون شخصیسازی دارد : شما با محصولی که دارای قابلیت شخصیسازی است.
صاحب یک ویژگی شوید
رایجترین استراتژی در برندسازی تصاحب یک ویژگی است. مرسدس بنز استراتژی برند خود را بر مبنای پرستیژ قرار داده است. ولوو امنیت را به عنوان استراتژی خود انتخاب کرده است.
شما باید یک ویژگی مناسب را برای خود انتخاب کنید. ویژگی که توسط دیگران اشغال نشده باشد و برای مخاطبین شما نیز ارزشمند باشد و استراتژی برند خود را بر اساس آن ویژگی ایجاد کنید.
استفاده از یک ترکیب یا فرمول جادویی یا اختراع یک فرآیند و رویکرد جدید
این استراتژی برای مشاوران، پزشکان، محققان، سرآشپزها، دانشمندان و متخصصانی به خوبی کار میکند که در کارشان از یک فرمول یا ترکیب جادویی مخصوص به خودشان یا روش و فرآیندهای مخصوص به خودشان بهره می برند.
متخصص باشید
شما باید در یک حوزه متخصص باشید (یا بشوید). هدف این است، در حوزهای که برای متخصص بودن انتخاب کردهاید به عنوان فردی شناخته شده و اصلی مطرح شوید. بخاطر داشته باشید همه کاره بودن در ذهن دیگران بصورت هیچ کاره بودن معنا میشود و استراتژی هوشمندانهای در برندسازی شخصی نیست. هر چه تمرکز بیشتری داشته باشید برند شما قدرتمندتر خواهد بود.
از خود بپرسید:
در چه زمینههایی تخصص دارم؟
متخصصین اصلی این حوزه چه کسانی هستند؟ چه نقطه نظر و دیدگاهی نسبت به موضوع دارند ؟ دیدگاه من در این تخصص چه تفاوتهایی با آنها دارد؟
ترکیب مهارتها و دانش شما گاهی اوقات میتواند راهی جدید برای نگاه کردن به موضوع و خلق یک دیدگاه تازه باشد. یا به شما کمک کند بتوانید تفسیر جدید از موضوع ارایه کنید.
برای مثال یک طراح وب که میتواند از ترکیب مهارتش در طراحی وب و دانشش در مکتب روانشناسی گشتالت سبک طراحی منحصر بفرد خودش را بوجود بیاورد.
نکته اول: تخصصی را انتخاب کنید که با استعدادهای ذاتی شما همخوانی داشته باشد و شور و شوق کافی برای فعالیت در آن حوزه در درون شما وجود داشته باشد. بخاطر داشته باشد نخستین گام در برندسازی شخصی خود شناسی است.
نکته دوم: حوزهای را برای متخصص بودن انتخاب کنید که شلوغ نباشد یا متخصصان آن حوزه خوب عمل نکرده باشند و جای کار داشته باشد. یا نیازمند اطلاعات بهتر و تفسیر بیشتری باشد، یا تشنه دیدگاههای تازهتری باشد.
برگزاری ورکشاپها، مصاحبه با رسانهها، ستوننویسی در روزنامهها و نشریات تخصصی، نوشتن کتاب در زمینه تخصصی که دارید، تاکتیکهای موثری برای این استراتژی هستند.
مرجح باشید (مشتریان شما را ترجیح دهند)
میتوانید استراتژی برند خود را بر مبنای مشتریان ایجاد کنید. برندی باشید که توسط نخبگان انتخاب میشود. برای مثال جراح زیبایی که فقط برای سلبریتیها عمل زیبایی انجام میدهد.
در اجرای این استراتژی سختترین قسمت بدست آوردن اولین مشتری از گروه مورد نظر است. وقتی این بخش انجام شد همین مشتری باعث ایجاد کشش در دیگر افراد خواهد شد
قیمت بالا برای خدمات خود قرار دهید
برای بسیاری از مردم قیمت بالا مترادف با برتر بودن است. مدیری که 20 میلیون حقوق ماهانه دریافت میکند حتما بهتر است از مدیری که ماهانه 5 میلیون حقوق دریافت میکند.
بسیاری اوقات اگر مشتری اطلاعاتی برای مقایسه دو محصول با هم نداشته باشد، قیمت، مبنای مقایسه او خواهد بود.
هرکسی که از این استراتژی استفاده میکند باید اعتبار کافی و توانایی اثبات ارزش آن را نیز داشته باشد.
بسیاری از مشاوران، لابیگرها و مدیران بانکی که پستهای بالارتبه دولتی داشتهاند؛ هنگامی که به بخش خصوصی وارد میشوند میتوانند از سابقه قبلی خود برای اتخاذ این استراتژی کمک بگیرند.
دور از دسترس همگان بودن و بسختی در دسترس بودن نیز، اصلی است که باید توسط هرکسی که این استراتژی را اتخاذ می کند رعایت شود.
از میراث خود استفاده کنید
نام خانوادگی شناخته شده می تواند میراث گران بهایی برای برند شما باشد. دانشگاهی که در آن تحصیل کردهاید. دورههای معتبری که شرکت کردهاید. سابقهای که در شرکتی معتبر داشتهاید. عضویت در یک گروه نخبه. جوایزی که کسب کردهاید و … هم میراث شما محسوب میشوند و میتوانید در برندسازی شخصی خود استفاده کنید.
علت چیزی باشید
برای بسیاری از مردم، انجام کاری معنیدار و قابل توجه مهمتر از دستیابی به تعریف استاندارد موفقیت است. در این استراتژي قدرتمند، شما علت بوجود آمدن یا مدافع یک حرکت و جنبش هستید.
منبع